سیسمونی
دختر قشنگم مامان بزرگ با خاله آزاده اومدن خونمون.زحمت کشیدن خونرو مرتب کردن.اتاق شمارو مرتب کردن.
این عکسای اتاقو وسایل شماس.البته تا الان.آخه هنوز کامل نشده...
اینو بابایی با بابا بزرگ درست کردن.
دخترم اینارو بافته بودم برای روتختی...
اما دیدم واسه جلوی در شما قشنگتره.
قراره یکی دیگه.یه مدل دیگه برای روتختی شما ببافم ایشالله...
دخترم اینارم خودم برات بافتم
اینم دمپایی رو فرشی شماس.من که خیلی دوسشون دارم...
این لباسو خاله فاطمه خریده
این شبرنگارو هم بابایی چسبونده.قشنگ شده.قراره بازم بگیریم کل سقفو پر کنیم...
پسر خاله محمد.خاله حاضرش کرده بود.داشتن میرفتن خونشون.
مامان جون این عکس مال ٢٨ صفر.عمواینا نذر حلیم دارن.
مامان جون همه رو قبلا بهت معرفی کردم میشناسیشون.
سمت چپی آقا حمید,نامزد عمه ساراست.
دخترم 4 بهمن هم تولد مامان جونی بود.
به خاطر همین مامانیو خاله اینا سورپریزمون کردن.اومدن خونمون.
اینم کیکه تولدمه.از کادو هام فیلم گرفتیم.
عزیزم بابایی هم برای مامان سورپریز داشت.دسته گل و ساعت.
عزیزم هنوز از یه سری وسایل عکس ننداختیم.قربونت بشم منو بابایی خیلی دوست داریم وروجک.
فردا وقت دکتر دارم.شما فردا 34 هفتتون تموم میشه.
فردا صدای قلب قشنگتو میشنوم.دلم یه ذره شده.منو بابایی بی صبرانه منتظر اومدنت هستیم.قراره آخر هفته ایشالله ساکمونو ببندیمو حسابی خودمونو آماده کنیم برای اومدن جینگیلیمون.
یه دنیا بوس برای خانوم کوچولوی نازنین...